اين اصطلاح به طور عام بر مسلماناني اطلاق ميشود كه پس از رحلت پيامبر (ص)امامت را حق حضرت علي(ع)مي دانند.گر چه يكي شمردن(وحدت)ايران و تشيع از سده 10 ق/16م و در پي استقرار صفويه و سياست ملي ضد عثماني شاه اسماعيل(سال905-930ق/1500-1524م)معناي جدي يافت، اما در زمان امويان ايرانيان بسياري در ميان شيعيان بودند(وات،380-39:اقبال،تاريخ،84-85)، يعني پيوند نا گسستني ميان ايران و تشيع از زمان آغاز اسلام تا كنون امري انكارناپذير بوده است.قطع نظر از شمار بسيار فرق شيعه كه در كتبي مثل فرق الشيعه نو بختي مطرح شده،و مورد بحث قرار گرفته است،بر جسته ترين فرق شيعه،دست كم در ارتباط با تاريخ ايران عبارتند از زيديه،اسماعيليه و اثنا عشريه.
1.زيديه: اينان پيروان امامت زيد پسر امام زين العابدين(ع)هستند،زيد شاگرد واصل بن عطا بود و به همين سبب،زيديه در اصول معتزلمند. از جهت سياسي دو تن از امامان زيدي داراي اهميتند: يكي،حسن بن زيد علوي،داعي كبير(د270ق/883م)كه پس از جنگيدن با طاهريان و شكست دادن آنان،آمل و ساري و گرگان را تصرف كرد و دولت علويان طبرستان را در حدود سال 250ق/864مبنياد نهاد كه تا 316ق/928مدوام داشت: دوم،قاسم رسي(د246ق/860م)كه وي و جانشينانش اصول عقايد زيديه را تدوين كردند(نك:زركلي، 5/171 ).
2.اسماعيليه،يا باطنيه،يا اهل الدعوه: اينان معتقدند كه پس از امام صادق(ع)(د148ق/765م)هفتمين امام،فرزند بزرگ آن حضرت، اسماعيل است. اسماعيليه در طول تاريخ دو مركز قدرت يا دعوت پديد آوردند: يكي در مصر موسوم به دعوت قديم؛ديگري در ايران موسوم به دعوت جديد و قيامت در الموت.دعوت قديم با تشكيل سلسله فاطميان پديد آمد.تاثير آنان بر برخي از امراي ساماني و گرايش شاعر بزرگ ايران رودكي و-حتي چنانكه بعضي گفته اند-گرايش حكيم فردوسي به آنان در خور توجه است. و از حضور و نفوذ معنوي اسماعيليه در ايران حكايت مي كند.فرهاد دفتري گزارشي از اين حضور و نفوذ در ري،گرگان،اصفهان،طبرستان،نيز در خراسان و ماوراءالنهر و به ويژه در قلب حكومت سامانيان به دست داده است. سعيد نفيسي در كتاب رودكي از نفوذ باطنيان در دوره سامانيان، از اسماعيلي بودن نصر بن احمد ساماني و برخي از بزرگان دولت وي مثل مصعبي و بلعمي و بزرگترين شاعر دربار ساماني ،رودكي و سرانجام،بر كناري نصر بن احمد در 329ق/941م به همين سبب و كور شدن رودكي و كشته شدن احتمالي وي و نيز كشته شدن مصعبي و بلعمي و ديگر بزرگان متمايل به اسماعيليان در پي بر كناري نصر بن احمد سخن مي گويد. اين حضور و اين نفوذ با اين بر كناريها و كشتارها از ميان نرفت،چنانكه فعاليتهاي ناصر خسرو(د481ق/1088م)در مقام حجت خراسان گواه اين مدعاست. در ادامه و استمرار همين حضور و نفوذ بود كه حسن صباح(د528ق/1134م)،به رغم استمرار دعوت قديم در مصر، با جانبداري از نزار،فرزند كوچك مستنصر، موفق شد در 483ق با درايت خاص خود در قلعه الموت مستقر شود و دعوت تازه اي را موسوم به دعوت جديد بنياد نهاد. اين دعوت با حكومت 7 تن خداوند الموت تا 654 يا 655ق/1257م ادامه يافت و سر انجام به دست هلا كو خان مغول بر افتاد.
از جهت فرهنگي،اسماعيليان قلعه نشين اولا زبان فارسي را زبان رسمي و فرهنگي خود قرار دادند و آثار خود را به زبان فارسي نوشتند، ثانيا دانشمندان را در مراكز خود مورد توجه و عنايت قرار دادند و زمينه را براي بحث و فحص و تاليف و تحقيق(غالبا به زبان فارسي )فراهم آوردند. اين امر، چنانكه خواهد آمد، در جريان حمله مغول و در سالهاي نخستين پس از آن جدي تر و موثرتر شد و قلاع اسماعيلي،چونان هند و روم و فارس مأمن و پناهگاه دانشمندان و متفكراني گرديد كه در پي حمله مغولان به شهرهاي خراسان بزرگ و ويراني اين شهرها و كشتار مردم آن ديار پناهگاهي مي جستند و مامني طلب مي كردند.
3. اثناعشريه:اثنا عشريه قائلان به امامت حضرت علي(ع)و 11 فرزند آن حضرت هستند. با توجه به گرايش ايرانيان به خاندان پيامبر(ص)از يك سو ،و با عنايت به قلمرو فرهنگي ايران از سوي ديگر مي توان چنين نتيجه گرفت كه سير كلام شيعه همانا سير بخشي از باورهاي كلامي در ايران فرهنگي و سپس در ايران مستقل نيز هست. در اينجا دو عصر قابل تشخيص است كه مي توان عصر نخست را عصر كلام نقلي،و عصر دوم را عصر كلام عقلي ناميد:
1. عصر كلام نقلي:اينگونه كلام در عصر امامان(ع)شكل گرفت،جلوه گاه كلامي كه در اين عصر پديد آمد و از آن به كلام نقلي تعبير شد،آثار ابن بابويه قمي است. بديهي است كه آثار ابن بابويه آيينه تلاشهاي كلامي نزديك به 4 سده متكلمان اماميه محسوب مي شود از متكلمان بر جسته اماميه در اين عصر مي توان اينان را نام برد:در سده 2ق/8م:عيسي بن روضه از موالي،نويسنده نخستين كتاب در كلام به ويژه در بحث امامت، زراه بن اعين، هشام بن حكم، مؤمن الطاق؛ در سده 3ق/9م: فضل بن شاذان نيشابوري، يونس بن عبدالرحمان قمي، ابوعيسي وراق (ه م)؛ و در سده 4ق/10م : ابن قبه رازي.
3. عصر كلام عقلي: متكلمان اماميه هم از آن رو كه خردگرايي را از استدلالهاي حضرت علي (ع) آموخته بودند و هم از آن رو كه با معتزله در ارتباط بودند، نظامي عقلي در علم كلام خود پديد آوردند. برجستهترين نمايندگان اين عصر عبارتند از ابواسحاق ابراهيم بن نوبخت (سده 4ق) ، شيخ مفيد ؛ سيد مرتضي(436ق/1033 م)، كه در قلمرو ايران متولد شد و همانجا درگذشت، شيخ طوسي (د460ق/1068م) و سرانجام بزرگترين متكلم تمام فرق شيعه خواجه نصيرالدين طوسي (د672ق/1079م). |