با برافتادن هخامنشيان و پيروزي اسكندر مقدوني هنر ملي ايران نخست دچار گسستگي شد و سپس به هنري كه آن را ميتوان هنر يوناني- ايراني خواند، انجاميد. اين هنر نسبت به هنر هخامنشي نشان از پس ماندگي بزرگي دارد. اين وضع تا روي كار آمدن مهرداد دوم اشكاني (123ق م) كه امپراطوري اشكاني را به صورت يك قدرت بزرگ جهاني بر پاداشت، محسوس است. در اين فاصله زماني با 3 شيوه هنري در ايران روبه رو هستيم: 1. هنر تقليد شده از يونان، 2. هنر يوناني- ايراني، 3. هنر ايراني؛ اما تمايل به تجدد ملي در همه شئون فرهنگي و سياسي از جمله در هنر كه هرگز شعلههاي آن در ايران فرو ننشسته بود، با پادشاهي مهرداد بار ديگر فزوني گرفت و راه بازگشت و رسيدن به هنر «ايراني نو» هموار شد. در اين شيوه نوين، هنر ايران هر چند به روشهاي ابتداييتر بازگشت داشت، اما با كوشش و تحولي همراه بود و هنر ملي ايراني بدون آميختگي با عناصر بيگانه بار ديگر زنده شد. بازگشت به چهرهسازي تمام رخ كه دوباره كاربرد گسترده و همهگير در هنر اشكاني يافت، نمونه روشن اين جنبش هنري است كه در هنر پيش از تاريخ ايران ريشه داشت و به هيچ روي نميتوان آن را به هنر يوناني نسبت داد. با اين ديدگاه تمامي شاخههاي هنر اشكاني را ميتوان بررسي كرد. در شهر سازي ساختن شهرها با طرح دايرهاي شكل به طرح رسمي شهر سازي اشكاني تبديل شد. در اين طرح ملاحظات دفاعي نقشي اساسي داشت. همين طرح در قرون وسطي در غرب با گستردگي تقليد شد و رواج يافت.
نخستين جلوههاي هنر معماري پارتي را در نسا اولين پايتخت پارتيان (يا «اشك آباد» در چند كيلومتري شهر جديد «عشق آباد» پايتخت كنوني جمهوري تركمنستان) كه كاوشهاي باستان شناسي آن به دست باستان شناسان روسي انجام گرفته است، مييابيم. كاخ شاهي نسا هر چند از ديدگاه تزئينات تا حدي تحت تأثير هنر يوناني است (مثلا پيكرههاي اجداد شاهان پارتي كه از گل ورزيده ساخته شده، و به شيوه يوناني مقام ايزدي يافتهاند )، اما خود بنا با شگفتي بسيار داراي طرحي 4 ايواني برگرد يك حياط است؛ طرحي كه از نساي اشكاني آغاز شده است و همچنان به صورت طرح رسمي و سنتي ايران شناخته مي شود و تا خارج از ايران و در بين النهرين گسترش يافته است.
پراكندگي آثار معماري اشكاني كه در شرق از آي خانم و سرخ كتل و نسا آغاز ميشود، در داخل ايران امروز شامل بازمانده شهر صد دروازه (دامغان)، كوه خواجه (سيستان):، برده نشانده (خوزستان) و معبد آناهيتا (كنگاور) ميگردد و تا كاخ آشور (عراق) و پالمير (سوريه) ادامه مييابد، از سويي و محدود ماندن كاوشهاي باستان شناسي در شهرهاي اشكاني از سوي ديگر، آگاهيهاي ما را در پيرامون دوران نزديك به 500ساله اشكاني به حد مطلوب نميرساند. مصالح ساختماني در اين دوره بيشتر شامل خشت، آجر، سنگ نتراشيده و تراشيده است. ملاط گچ و رواج طاق هلالي و ايوان به ويژه ايوانهاي سه گانهاي كه در آنها قوس ايوان مركزي از ايوانهاي جانبي بزرگتر است. از ويژگيهاي اين دوره به شمار ميآيد. تزيين نماي بيروني به ويژه در بناهايي كه از سنگ تراشيده- چون در الحضر- ساخته شدهاند، با ماسكهاي تراشيده شدة سنگي كه چهره را تا چانه نشان ميدهد. از ديگر عناصر كاملا ايرانيند.
درهنرهاي وابسته به معماري رواج گچبري از سده 1م براي نخستين بار در كاخهاي اشكاني بينالنهرين آغاز شده، و در بناهاي كوه خواجه به نهايت ظرافت رسيده است. آرايه ديگري كه درمعماري پارتي رواج داشته، ديوارنگاره است. نگارههاي بدنه ديوارهاي كاخ كوه خواجه در درياچه هامون سيستان و مراسم مذهبي معبد خدايان پالميري در دورا و كاخ آشور گواه گسترش اين هنر در معماري اشكاني به شمار ميآيد. در پيكر تراشي و سنگ نگاره بر كوه از سنتهاي هخامنشي پيروي ميشود. بررسي سنگ نگارههاي مهرداد دوم در بيستون و نقشهاي تنگ سروك و شوش، تأثير مكتب پارتي را بر مجسمهها . سنگ نگارههاي پالمير و نمرود داغ و دورا آشكار ميسازد.
اين امر درخور توجه است كه دو هنر ديوارنگاره و نقش برجسته پارتي در بخش غربي امپراطوري اشكاني چون حران و پالمير در مراحلي كه هنر رومي در ناحيه مديترانه رو به گسترش دارد، پايدار ميماند. اما جالبتر آنكه در سده 1 م هنر يوناني و رومي درهاي خود را بر نقش مايههاي شرقي اشكاني ميگشايد و ادامه آن را تا عصر ساساني ميتوان ديد.
نتيجه آنكه سلوكيها كه وارث بخش بزرگي از امپراطوري هخامنشي شدند، بسيار كوشيدند تا تمدن و فرهنگ يوناني را در متصرفات خود جايگزين تمدن ايراني كنند؛ اما مقاومت ملي ايرانيان كوشش آنها را حتي در مدتي كه بر بخشهايي از ايران حكومت ميكردند، به شكست كشاند. پديد آمدن هنر تازه نسا در شرق ايران و هنر كوماژن و نمرود داغ در غرب نشانههاي آشكار اين شكست است. پيروزي پارتها و بازگشت به هنر ملي در ايران اين امر را آشكارتر ميسازد. آنان افزون بر اينكه از ماوراءالنهر تا سواحل مديترانهاي هنري تازه را گستردند كه با هنر پيش از خود، يعني هنر هخامنشي از يك ريشه بود. پاية هنر ساساني را نهادند. |