با گذر تند از نخستين تفاسير تدوين يافته در 3 سده نخستين ، آنچه در سراسر جهان اسلام بر دوره تفاسير آغازين ختمي نهاده، و دورهاي نوين را در تفسير آغاز كرده، جامع البيان، مشهور به تفسير طبري از محمد بن جرير طبري (د 310ق/922م)، عالم نامدار ايراني است كه به شيوه محدثان تدوين يافته است. وجه مميزهي اين تفسير ، از يك سو جامع بودن آن ، و از ديگر سو ديدگاه اجتهادي مؤلف آن است. كه در سراسر كتاب- چه در قالب گزينش روايات و چه در قالب اظهار نظرهاي صريح – خود نموده است. اين حركت از سوي برخي ديگر از عالمان چون ابن منذر نيشابوري (د318ق/930م)،ابن ابي حاتم رازي (د327ق/939م)،ابوالشيخ اصفهاني (د369ق/979م)و ابن مردويه اصفهاني (د410ق/1020م)پي گرفته شده است.
در طول سده هاي 3و4ق/9و10م ،گرايش به تدوين تفاسيري به سبك محدثان در ميان اماميه نيز ديده مي شود و از نمونه هاي بر جاي مانده آن، تفاسير علي بن ابراهيم قمي (چ نجف،1386-1387ق)و محمدبن مسعود عياشي (چقم،.1380-1381ق)است و از مهم ترين نمونه هاي يافت نشده تفسير حسين بن سعيد اهوازي است كه در سطح وسيعي مورد استفاده مفسران بعدي اماميه قرار گرفته است. تأليف آثاري در تفسير به سبك كلامي كه از سده 3 ق پاي گرفته بود، در سدههاي 4 تا 6 ق در ميان صاحبان مذاهب گوناگون به اوج خود رسيد و بخش مهمي از ميراث تفسيري ايران را پديد آورد. از نمونههاي اين سبك در ميان اماميه بايد به تفاسير اين عبدك جرجاني و ابومنصور صرام نيشابوري در سده 4ق ، و تفسير بزرگ شيخ طوسي (د460ق/1068م) با عنوان التبيان اشاره كرد كه يكي از مؤثرين آثار در تاريخ تفسير اماميه است. از نمونههاي معتزلي بايد از تفسير قاضي عبدالجبار همداني (د415ق/1024م) ، تفسير كبير ابومسلم اصفهاني (د459ق) و تفسير كبير ابويوسف قزويني (د488ق/1095م) ياد كرد (سيوطي، طبقات، 59، 67، 98) و در محيط اشاعره، از آثاري چون تفسير كبير عبدالله بن يوسف جويني (د438ق/1046م) و تفسير كبير فخرالدين رازي (د606ق/1209م) سخن آورد كه اثر اخير، يكي از متداولترين و غنيترين نوشتهها در حوزه تفسيري اهل سنت به شمار ميآيد.
به عنوان سبكي ديگر از پرداخت به تفسير بايد از تفاسير عرفاني ياد كرد كه سهل بن عبدالله تستري (د283ق/896م) با تفسير كوتاه خود را آغازگران آن است. در نسلهاي پسين، در عصر رواج تفاسير درايي به سبك كلامي ، زمينهاي مناسب براي پرداخت تفاسير داريي عرفاني احساس ميشد و حلقه اتصالي در اين باب، كتاب حقائق التفسير ابوعبدالرحمن سلمي (د412ق/1-21م). عارف نيشابوري بود كه در سراسر جهان اسلام، در محافل صوفيه از استقبالي شايان برخوردار گشت. پس از ابوعبدالرحمان اين حركت به نحوي پيگير دوام يافت و از نمونههاي پسين آن، لطائف الاشارات ابوالقاسم قشيري (د 465ق/ 1073م) (چ قاهره، 1981م) و تفسير كبير بسيار مهم خواجه عبدالله انصاري(د481ق/1088م)يود كه بر تفسير كشف الاسرار رشيد الدين ميبدي-يكي از مهم ترين تفاسير صوفيانه-تاثيري عميق نهاد.
همزمان با شكل گيري گونه هاي تفاسير درايي، از تفسير سده 4ق،سبكي از درايي-روايي نيز در ايران پاي گرفت كه از شيوه اي واعظانه پيروي ميكرد، اينگونه آثار كه مخاطبان آن واعظان، و در سطحي فراگيرتر عموم علاقه مندان به آشنايي با معارف ديني بودهاند، بدون درگير شدن با روشهاي سختگيرانه محدثان در اسناد اخبار، يا بحثهاي عميق كلامي يا عرفاني،سعي بر آن داشتند تا مطالبي جامع و در عين حال قابل فهم براي عموم را در باره آيات قراني سامان دهند و به سان تفسيري ارايه كنند.از ويژه گيهاي اين تفاسير،گستردگي پرداخت آنها به قصص قراني نيز هست.آثاري چون تفسيرابو ليث سمر قندي (د373ق-983م)(چ بغداد،1405-1406ق)،الكشف و البيان ثعلبي نيشابوري (د421ق/1030م) 3 تفسير البسيط،الوسيط و الوجيز از واحدي نيشابوري (د468ق/1076م) از نمونههاي آنند.
در حوزه اماميه نيز به خصوص از سره 6ق/12م،سبك تفسير واعظانه رونق گرفت و حاصل آن پديد آمدن آثاري متعدد به عربي و و فارسي بود كه با وجود تفاوت كلي با تفاسير روايي، از سبك تفاسير درايي متكلمانه نيز كاملا به دور مانده بود.در شمار مهم ترين اين تفاسير بايد به روض الجنان،مشهور به تفسير ابوالفتوح رازي به فارسي اشاره كرد؛ گفتني است كه در عين حال سبك تفسير درايي متكلمان ، با توسعهاي در مباحث گوناگون قرائت، اعراب ، تناسب و جز آن در تفسير ماندگار مجمعالبيان از فضل بن حسن طبرسي ادامه يافت.
پس از حمله مغول، تفسير نويسي در ايران روي به ركود نهاد و از معدود نمونههاي برجسته تفسير اهل سنت در سده 7ق/13م، انوار التنزيل بيضاوي (د685ق/ 1286م) بود كه بسيار مختصر است و مؤلف آن بيشتر اهتمام خود را صرف بيان مرادي ملخص از آيات كرده است. جريان تفسير نويسي از عهد تيموري رونقي مجدد يافت و از نمونههاي آن ، مواهب عليه از واعظ كاشفي (د906ق/1500م) به فارسي (چ تهران، 1317-1329ق) و جواهر التفسير از همو به فارسي (چ تهران ، 1379ش ) شايان ذكر است كه اثر اخير با وجود ناتمام ماندن در اوايل قرآن، داراي مقدمهاي مهم در فنون تفسير است.
با آغاز عصر صفوي، تفسير نويسي اماميه در ايران تكاپويي جديد يافت و حاصل اين حركت- كه زماني اندك دوام يافت- عمدتا در دو سبك واعظانه و محدثانه مقابل طبقهبندي است. از اهم اين آثار ميتوان تفسير گازر به فارسي از ابوالمحاسن جرجاني (ح سده 10ق/16م) و منهج الصادقين به فارسي از فتحالله كاشاني (د 988ق/1580م) (چ تهران، 1330 –1331ش) به سبك واعظانه، و تفسير صافي فيض كاشاني (چ تهران، 1311ق) و نور الثقلين حويزي (چ قم، 1415ق) به سبك محدثانه را نام برد.
در دهههاي اخير ، جريانهاي جديد فرهنگي، بر حوزه تفسير نيز تأثير نهاده، و به سبكهايي نو در حوزه تفسير ايران پديد آمده است. به عنوان شاخصي در اين ميان، بايد به شيوه ارائه شده از «تفسير قرآن به قرآن » در الميزان محمد حسين طباطبايي(چ تهران، 1394ق) اشاره كرد كه در كوششهاي تفسيري پس از او تاثيري بسزا نهاده است.
در پايان سخن از تفسير ، بايد به مبحث ترجمه نيز اشارهاي داشت و اين نكته مهم تاريخي را يادآور شد كه ترجمههاي فارسي قرآن، همواره نقش بسيار مؤثري در گسترش فرهنگ اسلامي در ميان عامه مردم ايفا كردهاند. متني كه در سده 4ق در ماوراالنهر به فارسي فراهم آمده، و ترجمه تفسير طبري نام گرفته است، در واقع نخستين تفسير شناخته شده فارسي و نخستين گام شناخته در ترجمه قرآن كريم به فارسي است. اما از آن پس ترجمههاي بسياري از قران كريم در خلال تفاسير فارسي ارائه گشته، و گاه خود به عنوان اثري مستقل فراهم آمده كه هر يك با توجه به نيازهاي دورهاي فراهم آمده است. در دهههاي اخير ، موج جديدي از ترجمة قرآن به فارسي ، با توجه به شرايط فرهنگي عصر حاضر پديد آمده است. |