سرزمين ايران يكي از كهنترين كشورهاي آسيايي است و در دوران باستان، بر پهنة اين سرزمين ، امپراتوريهاي بزرگي مانند مادها ، هخامنشيان ، اشكانيان و ساسانيان فرمانروايي ميكردهاند. قدرت ، سياست ، اقتصاد ، دين و نظام اجتماعي آنها ، بخشي از تاريخ تمدن بشر در زمان خود را رقم زده است.
كهنترين اطلاعاتي كه از سرزمين ايران در دوران باستان به روزگار ما رسيده ، علاوه بر متون ديني اوستا ، نوشتههايي است كه از هرودوت و فيثاغورث برجاي مانده است. هرودوت اطلاعات نسبتاً جامعي از سرزمينهاي واقع در قلمرو امپراتوريهاي ايران در آن زمان به دست ميدهد. در خود ايران نيز منابع فراواني درباره وضعيت ايران وجود داشته و به هنگام نياز مورد استفاده قرار ميگرفته است. ايران در بخش مديترانهاي اروپا و شمال آفريقا متصرفاتي داشته است و بدون اين اطلاعات ، برقراري مناسبات سياسي ، اقتصادي و حتي اقدام به جنگهاي متعدد ممكن نميبود.
فيثاغورث در كتاب سياحتنامة خود به وصف راهها ، مزارع ، رودخانه ها ، كوهها و شهرها و آباديهاي ايران پرداخته است . هرودوت نيز كه سفرهاي بسياري در قلمروهاي ايران كرده بود ، مشاهدات خود را در اين سفرها يادداشت كرده است . اطلاعات او را بعدها ، مورخان و جغرافيدانان ديگر ، مانند گزنفون، استرابو ، بطلميوس ، كتزياس و بسياري ديگر تكميل كرده و سپس پايه و اساس تاريخ نويسي قرار گرفت.
دنيايي كه بسياري از مورخان دوران باستان ، تا آن زمان ميشناختند، از رود سند ، يعني مرزهاي شرقي امپراتوري هخامنشي ، فراتر نميرفت.
بدين ترتيب ، سرزميني كه در شرق امپراتوري يونان به عنوان مهمترين حوزة تمدني دوران باستان شناخته مي شد، قلمرو امپراتوريهاي بزرگ ايران بود و از رودخانة هاليس يا قزل ايرماق در تركيه ، كشورهاي شرق مديترانه و شمال آفريقا تا رود سند را دربر ميگرفت.
با فروپاشي امپراتوري يونان و پيدايش امپراتوري روم در غرب ، در حوزة تمدني ايران نيز امپراتوريهاي جديد ي مانند اشكانيان و ساسانيان به وجود آمدند كه رقابت ها و جنگها و نيز مناسبات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي گستردهاي ميان آنان و روميها تا قرنها بعد ادامه داشت.
از دوران يونانيها و روميها ، راههاي ارتباطي بسياري ميان ايران و اروپا وجود داشته است. احداث راه شاهي ميان تخت جمشيد و سارد در زمان داريوش (486-522پ.م.) و ساخت چندين كاروانسرا در اين راه ، احداث راه بزرگ باختر ميان چين و شرق مديترانه در دورة اشكانيان (پارتها) ، توسعة راههاي ابريشم براي رونق بخشيدن به تجارت ميان چين و آسياي صغير و ساخت تعداد فراواني كاروانسرا در دوران ساساني ، براي تأمين امنيت و تسهيلات سفر ، از جمله اقدامهاي بسيار مهمي بود كه در اين دوران براي توسعة مسافرت و تجارت به عمل آمد.
وجود اين پيشينة فرهنگي و ارتباطي ميان ايران و اروپا ، مهمترين عامل توجه اروپاييان به مشرق زمين به طور كلي و ايران به طور خاص بوده است. شناختي كه از ديرباز در اروپا از ايران وجود داشت ، طي دورههاي بعدي محتواي ديگري به خود گرفت.
فروپاشي امپراتوري ساساني و گسترش اسلام در آسيا ، آثار سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي وسيعي برجاي گذاشت كه پيامدهاي آن هنوز هم ادامه دارد. پس از ورود اسلام ، در ايران ، طي سدههاي نخستين ، ماهيت خلافت دو خاندان بني اميه و بني عباس كه زير پوشش اسلام حكومت ميكردند ، بيش از پيش آشكار شد و اين خود، مقاومتهايي را براي رهايي از فشار دستگاه خلافت موجب گرديد. اين تنشها و درگيريها ، از تشكيل حكومتي مقتدر مركزي در ايران تا زمان صفويه جلوگيري كرد.
ميراث امپراتوريهاي بزرگ ايراني ، از آن پس عرصة تاخت و تاز حكومتهاي محلي و عمدتاً غيرايراني شد . با اينهمه ، اگرچه مبارزة نظامي با نفوذ بيگانگان به طور كلي نتيجهاي ثمربخش نداشت ، اما مبارزة فرهنگي و سياسي به شكل خاصي تبديل شد كه شيوههاي انجام و آثار آن راز و رمز بقاي فرهنگ و مليت اين كشور به شمار ميرود.
ايرانيان مذهب شيعه را از اسلام برگزيدند و آن را به عنوان مذهب ديني و سياسي خود پذيرفتند. پشتوانة محكم تاريخي و اعتقادي اين مذهب ، موجب شد تا تمامي كوشش ها براي سركوب يا نابودي پيروان اين مذهب با ناكامي مواجه شود. با تثبيت حكومت مركزي صفويه و تحولاتي كه پس از جنگهاي صليبي در اروپا و امپراتوري روم شرقي به وجود آمد ، توجه اروپاييان دوباره به ايران جلب شد.
كرزن در كتاب ايران و قضية ايران فهرست مفصلي از سفرنامه هايي كه دربارة ايران نوشته شده، تنظيم كرده است . به نظر ميرسد ، ارتباط مستقيمي ميان ثبات سياسي دوران صفويه و تشديد علاقة اروپاييان براي سفر به ايران وجود داشته است . بيشتر سفرنامه نويساني كه در دوره صفويه به ايران آمدهاند ، نمايندگان سياسي ، مذهبي و بازرگاني كشورهاي اروپايي بوده و براي توسعه روابط با ايران مأموريت داشتهاند. تعداد آثار نوشته شده از قرن دهم ميلادي دربارة ايران ، نسبت به تعداد مسافران بسيار چشمگير است . شايد يكي از دلايل اصلي اين موضوع، شناخت سياحان اين دوره از ايران باستان و قديم بوده است . نخستين اروپايي كه به ايران سفر كرد، بنيامين تودلاي اسپانيايي است . او در فاصلة سالهاي 1160 تا 1173م. از ايران و هندوستان ديدار كرد و نوشته هاي بسيار جالبي درباره شهرهاي شوش و همدان و نواحي خليج فارس برجاي گذاشت . مسافرت او در دورة حكومت سلجوقيان انجام شد كه كشور در آرامش نسبي به سر ميبرد.
سرشناسترين سياحاني كه تا دوره صفويه به ايران آمده و سرزمين و مردم اين كشور را معرفي كردهاند عبارتند از : ماركوپولو ( 1294-1273م.)، ابن بطوطة مراكشي در سال 779ق. ( 1377م. ) ، كلاويخو (1405-1404 م.) ، جوزافا باربارو (1474م.) و تعدادي ديگر.
آغاز قرن شانزدهم ميلادي در ايران ، مصادف بود با تثبيت امپراتوري جديد صفوي . در محرم 907ق. (1502م.) شاه اسماعيل صفوي با بنيان گذاري حكومت مقتدر جديد ، وحدت ملي را دوباره در ايران برقرار كرد. حكومت صفوي به آشوبها و كشمكشهاي سياسي اقوام مغول و بازماندگان آنها در ايران پايان داد و بدين ترتيب بستر جديدي براي تجديد حيات كشور فراهم شد.
عصر صفوي را دوران طلايي سياحت و مسافرت جهانگردان غربي در ايران دانستهاند. چه در اين دوره سياحاني مانند آنتوني جنكينسون ، وينچنتينود الساندري ، آنتوني و روبرت شرلي ، پيترو دِلاّ والّه ، سر توماس هربرت ، ژان باپيتست تاورينه ، آدام اولئاريوس ، ژان شاردن و بسياري ديگر به ايران عصر صفوي مسافرت كرده و انبوهي مطلب دربارة مردم ، سرزمين ، فرهنگ ، شهرها ، معيشت ، آثار و بناهاي تاريخي و اقليم و جغرافياي ايران ، همچنين سياست و حكومت دوران صفوي نوشته و منتشر كردهاند. اطلاعاتي كه سياحان اروپايي از ايران دورة صفوي بدست دادهاند ، نسبت به گذشتة كامل تر و علمي تر است. اين نوشته ها و سفرنامه ها زمينة تحقيقات علمي وسيعي را براي دورههاي بعد فراهم كردند كه آلفونس گابريل ، در كتاب برجستة خود تحقيقات جغرافيايي راجع به ايران ، آنها را گردآوري و ارزيابي و منتشر كرده است.
با سقوط حكومت صفويه ، ناامني و آشوبهاي سياسي در كشور آغاز شد، اما كوششهاي نادرشاه افشار و سپس كريم خان زند آرامش سياسي را تا حدي به كشور بازگرداند. اين دوره چندان طول نكشيد و سرانجام آقا محمدخان قاجار توانست انسجام سياسي جديدي در ايران برقرار سازد. با تثبيت حكومت قاجارها ، تعداد سياحان اروپايي به ايران كه در دورة افشارها و زندها رو به كاهش نهاده بود، افزايش يافت.
كرزن در فهرست سياحان اروپايي كه در فاصله سالهاي 1891-1800 به ايران مسافرت كردهاند ، از 192 نفر كه در قالب نمايندگان سياسي ، نظامي و اقتصادي به ايران آمدهاند ، نام برده است . علاوه بر اين افراد كه بسياري از آنها سفرنامههاي خوبي از خود به يادگار نهادهاند، گروهي از دانشمندان علوم مختلف براي تحقيقات باستان شناسي ، ادبيات ، جغرافيا ، زبان فارسي و گياه شناسي به ايران آمدند و برخي از آنها كتابهاي مرجع و بسيار مهمي در زمينههاي تخصصي خود برجاي گذاشتهاند. سرشناسترين سياحان دوره قاجار در ايران كه آثار آنها در زمينة ايران شناسي و معرفي ايران و ايرانيان به اروپا نقش بسيار مؤثري داشته، عبارتنداز : جي ، فورستر ، سرجان مالكم ، پي.آ.ژوبر ، جي.بي.موريه ، كرپورتر ، جي.بي.ف ، سر راولينسون ، اوژن فلاندن ، كنت گوبينو ، جي.ملگونوف ، ژنرال ا.اچ.شيندلر ، مادام و جي.ديولافوا ، سون هدين ، ادوارد جي براون ، جرج كرزن ، و تعدادي ديگر كه هر يك با انتشار سفرنامه و يا خاطرات سفر خود در ايران ،اطلاعات ارزشمند بسياري از سرزمين و مردم ايران به دست دادهاند.
اهميت ايران به عنوان يك قدرت سياسي و نيز شريك تجاري ميان شرق و غرب ، براي اروپاييان كاملاً شناخته شده بود. به همين سبب ، كشورهاي اروپايي همانند امروز ، براي ايران اهميت خاصي قايل بودند و ميدانستند كه بدون جلب همكاري اين كشور ، توسعة مناسبات با شرق به آساني ميسر نخواهد بود. اين قدرت و منزلت تا آنجا تأثير داشت كه ايران را از گزند مستعمرگي در اوج قدرت استعمار ، مصون نگه داشت. |