ادبيات دورة سلجوقيان و خوارزمشاهيان مربوط به نيمة دوم سدة 5 ق / 11 م تا آغاز شدة 7 ق / 13 م است . در اين دوره شعر فارسي علاوه بر اينكه ادامة منطقي شعر دورة پيشين بود ، سير تكامل و تحول را طي كرد و مرزهاي زبان فارسي و ادبيات دري گسترش كلي يافت. نخستين محور گسترش زبان فارسي به خارج از مرزهاي ايران ، كشورگشاييهاي ناصرالدين سبكتگين و سلطان محمود غزنوي به جانب هندوستان بود . پس از غزنويان ، نفوذ سلجوقيان در آسياي صغير ، موجب رسمي شدن و رواج زبان فارسي در آن سرزمين شد ؛ تا جايي كه در پايان اين دوره و آغاز سدة 7 ق ، آسياي صغير يكي از مراكز مهم زبان فارسي دري بود.
شعر : پراكندگي جغرافيايي شاعران اين دوره سبب شد تا 3 شيوة شاعري در ايران پديد آيد :
الف ـ شيوة شاعران خراسان : اين گروه از شاعران به احيا و تكامل سبك ساماني و دورة اول غزنوي اقبال داشتند ، چنانكه ناصرخسرو و قطران ازسبك ساماني پيروي ميكردند ، اما ناصرخسرو با طرح مسائل كلامي ـ فلسفي در شعر ، و قطران با وارد كردن صنايع در آن در عين حال طرزي تازه پديد آوردند . لامعي نمونة شاعران پيرو سبك دورة اول غزنوي است و مسعود سعد سبكي مابين شيوة فرخي و عنصري پديد آورد. در ادامة همين شيوه ، در نيمة دوم سدة 6 ق / 12 م شاعراني پديدار شدند كه فرد شاخص آنان انوري است . اين گروه باتوجه به زبان محاوره ، اشعار ساده و رواني سرودند كه بيشتر به مكالمة عادي شباهت داشت و همين امر موجب آميخته شدن زبان شعري آنان با مفردات عربي ، به سبب استفادة مردم از اين مفردات شد. تفاوت مهم شعر شاعران اين دوره با سرودههاي دورة اول غزنوي ، پيچيده شدن برخي از اشعار ( مثل قصايد ) در اين دوره است كه خود دو دليل عمده دارد : نخست آنكه انوري و پيروان او به ايجاد مضمونهاي باريك و معاني مبهم تمايل داشتند و ديگر آنكه گروه اخير شاعران، انديشههاي علمي و اصطلاحات دانشهاي گوناگون را در شعر به كار ميگرفتند.
ب ـ شيوة شاعران آذربايجان : همزمان با تحولي كه انوري و پيروانش در خراسان در شعر فارسي ايجاد كردند و نيز همزمان با بنياد گرفتن سبك عراقي ، گروهي از شاعران در شمال غربي ايران سبك كاملاً تازهاي ايجاد كردند كه شيوة شاعران آذربايجان خوانده ميشود . مهمترين شاعران اين گروه عبارتند از ابوالعلاء گنجهاي ، فلكي شرواني ، مجيرالدين بيلقاني ، خاقاني و نظامي. اين سبك ، گاه سبك ارّاني نيز خوانده شده است. تفاوت سبك شاعران آذربايجان و خراسان را نتيجة 3 عامل ميدانند :
1. شاعران آذربايجان پايههاي سبك جديد خود را به دنبال تغييراتي كه انوري و سنايي در شعر شاعران خراسان ايجاد كرده بودند ، بنا نهادند ؛ 2. ارتباط با شيوة جديد شاعران عراق ، امكان فاصله گرفتن از شيوة خراسانيان را آسانتر ميكرد ؛ 3. تفاوت محيط فرهنگي ، مجاورت با اقوام غيرايراني ، تأثير لهجة آذري و ديگر لهجههاي ايراني كه از قديم با زبان عربي آميختگي پيدا كرده بودند ، وضعي متفاوت با وضع حاكم بر شاعران خراسان پديد آورد .
ج ـ شيوة شاعران عراق : اين شيوه به روش شاعري سرايندگان اصفهان ، همدان ، ري و اطراف اين شهرها گفته ميشود. بزرگترين شاعر اين شيوه ، جمالالدين اصفهاني است. وي در تحول و تكامل غزل در دورة خود نقش بسزايي داشت.
از ويژگيهاي مهم شعر اين دوره ، رو آوردن گروهي از شاعران شيوة عراقي به غزلسرايي و به مباحث عرفاني است. نشانههايي از توجه به عرفان ، در آثار شاعران دورة پيشين همنمايان است ، ولي سدة 6ق/12م به ويژه عصر رونق ادبيات عرفاني است. نفوذ انديشه و ديدگاههاي عارفانه در ادبيات اين دوره ، باعث ايجاد دو جريان همزمان در محيط ادبي آن روزگار شد . نخست آنكه تنوعي در محتواي شعر فارسي پديد آمد و ديگر آنكه موجب دوري شاعران از دربارها شد.
سنايي غزنوي در اين دوره براي نخستين بار به آفرينش منظومههاي بزرگ عرفاني رو آورد و مثنويهاي حديقة الحقيقه و طريق التحقيق را از خود بر جا گذاشت. پس از او عطار نيشابوري آثار فراواني در حوزة تصوف تصنيف كرد كه از آن ميان ، ميتوان به منظومههايي چون منطق الطير ، اسرارنامه ، مصيبت نامه و الهي نامه اشاره كرد.
قالب غزل ـ كه در اين دوره مورد توجه خاص قرار گرفت ـ كم و بيش از سدة 4ق/10م در شعر فارسي به كار گرفته ميشد ، اما انوري و پيروان وي شيوهاي تازه بنياد نهادند و مضامين دقيق را در لباس سخنان ساده و روان در قالب غزلهاي لطيف عرضه كردند و بدين ترتيب ، زمينه را براي ظهور غزل سرايان بزرگ دورة بعد فراهم آوردند.
دورة سلجوقيان و خوارزمشاهيان نسبت به دورههاي قبل ، دورة ركود حماسه سرايي است ، زيرا از سويي فردوسي در دورة پيشين در پرداختن تاريخ و افسانههاي ملي ايران از هيچگونه تلاشي فروگذار نكرده ، و با سرودن شاهنامه ديگر مجال طرح موضوعي تازه در زمينة مسائل ملي باقي نگذارده بود ؛ از سوي ديگر موضوع و زبان كهنة حماسه با آنچه در اين عصر رواج داشت ، همخوان نبود ؛ و مهمتر از همه آنكه حكومت غلامان و قبيلههاي زردپوست و شدت گرفتن تعصبات مذهبي ، موجب ضعف افتخار نژادي و از بين رفتن شرايط مناسب براي سرودن حماسة ملي شده بود. با اين همه ، در اوايل اين دوره ، يعني نيمة دوم سدة 5ق ، شاعراني به تكميل كار فردوسي پرداختند . از جمله اسدي طوسي به نظم گرشاسپ نامه و ايرانشاه بن ابي الخير به سرودن بهمن نامه و كوشنامه ، و عطايي رازي به سرودن برزونامه پرداختند.
در همين حال كه حماسة ملي و قهرماني از رونق ميافتاد ، داستانسرايي يا حماسة رمانتيك رونق مييافت . نخستين داستانسراي صاحب سبك ميانة سدة 5ق ، فخرالدين اسعد گرگاني است . وي با ترجمة ويس و رامين از پهلوي به شعر فارسي دري ، مكتب خاصي در داستانسرايي ايجاد كرد كه مورد تقليد بسياري از سرايندگان پس از او قرار گرفت. در پايان سدة 6ق ، نظامي گنجوي داستانسرايي را به اوج رساند . مهارت نظامي در پرداختن داستانهاي گوناگون پنج گنج موجب شد كه اثر او تا قرنها بعد مورد تقليد سرايندگان فارسي زبان قرار گيرد.
پديدة مهم شعر اين دوره ، ظهور عمر خيام نيشابوري است كه خود صاحب شيوهاي خاص در ادب فارسي است . خيام براي نخستين بار انديشههاي ژرف فلسفي را در قالب رباعيهاي شيوا و روان و در لباسي از ظرافت و شوخي و بياعتنايي به دنيا بيان كرد.
توجه شاعران اين دوره به آوردن مضامين دقيق ، رقابت آنان با يكديگر و آشنايي آنان با علوم ادبي و ساير دانشها، موجب شد كه شعر، شكل مصنوع و فني به خود بگيرد . از سوي ديگر ، مسألة امتحان شاعران ، به التزام رديفهاي مشكل و تعهد تردستيهاي شاعرانه انجاميد. بر روي هم، سدة 6ق ، يعني عصر سلجوقيان از لحاظ تاريخ ادبيات و سبكشناسي از مهمترين ادوار ادبيات ايران است . در اين عصر انواع شعر و نثر در كنار هم ديده ميشود و در شعر ، سبك بينابين و سبك اراني (سبك شاعران آذربايجان) سبك سادة خراساني را كنار ميزند.
نثر : سدة 5ق آغاز نزديك شدن خراسان به بغداد و شروع نفوذ زبان عربي در نثر فارسي است. در ادامة اين عصر ، سلجوقيان نيز با اهتمامي كه به ترويج دين اسلام داشتند ، موجب رواج زبان عربي در ايران شدند. با اين همه ، الب ارسلان پس از آنكه بر تخت نشست ، حكم كرد تا تمامي دفترها به فارسي نوشته شود و همين امر موجب پديد آمدن آثار متنوعي در نثر فارسي شد . بارزترين و نخستين نمونة سبك نثر اين دوره ، تاريخ بيهقي است كه ابوالفضل بيهقي در پرداختن آن ، از شيوههايي همچون اطناب مطلوب ، پرهيز از كاربرد مترادفات و استفاده از عبارات پيدرپي به قصد روشن ساختن مطلب بهره گرفته است ، ولي نويسندگان پس از او ، از جمله نصرالله منشي در كليله و دمنه ، قاضي حميدالدين بلخي در مقامات حميدي راه افراط پيمودهاند و همين امر كمكم به پيدايش نثر مصنوع يا فني در سدة 6ق انجاميد.
يكي از شاخههاي نثر فارسي در اين دوره ، نثر صوفيانه است . عارفان سدة 5ق ، به نثري ساده مطالب خود را مينوشتند . در اين زمينه از اواخر سدة 5ق ، كشف المحجوب هجوبري بر جا مانده است و پس از آن ميتوان از تذكرة الاولياء عطار نيشابوري ياد كرد كه به نثري مرسل پرداخته شده است.
محول در نثر صوفيانه به صورت گرايش به سجع و تحت تأثير ادبيات عربي پديد آمد و ظاهراً نخستين بار در اواخر سدة 5ق ، خواجه عبدالله انصاري در رسالههايي چون مناجات نامه و كنزالسالكين ، به سجعسازي و نوشتن نثر مسجع پرداخت (همان ، 42 ؛ بهار ، همان ، 2/240) .
آثار نثر اين دوره از نظر شمار و موضوع بسيار متنوعند, اما در نثر اين دوره ، سبك مسلط ، نثر فني است . نثر مرسل نيز در نگارش كتب علمي و عرفاني رايج است . علاوه بر اين ، نثر بينابين (قسمتي مرسل ،قسمتي فني) هم وجود دارد. |