|
اهر |
|
|
ارسباران و مركز آن اهر، دژ قوم ماد و رودخانه ارس مرز دولت ماد بود. اهر از شهرهاي قديمي آذربايجان است. اين شهر قبل از اسلام اوزانلار نام داشت و به نام ميمد نيز مشهور بود. بعد از ظهور اسلام به نام اهر يا اهريچ خوانده شد كه حاكم نشين قره داغ بود.در سال 23 هجري قمري در زمان خليفه دوم، قواي اسلام به فرماندهي بكر بن عبدالله به اين منطقه دست يافتند.در زمان خلافت عباسيان از سال 200 تا 222 هجري قمري بابك خرمدين در آذربايجان بر عليه خليفه عباسي ( معتصم ستمگر) قيام كرد و قريب به 20 سال در مقابل سپاهيان خليفه مقاومت نمود و حماسهها آفريد. او بزرگترين سرداران عرب و سپاهيانش را كه بيش از 250 هزار نفر بودند نابود كرد.درزمان حكومت شهرياران گمنام ( كنگريان، جستانيان، آل مسافر، رواديان) شهر اهر در رديف سرزمين قهرمانان استقلال طلب ايران بود. پس از حكومت سلجوقيان و خوارزمشاهيان، در زمان اتابكان، شهرستان اهر مركز حكومت اولاد جهان پهلوان، اتابك آذربايجان بود و تعدادي از آنان به نام مالك اهر در ارسبان حكومت كردند.در زمان حكومت صفويه جنگ سختي بين مردم اهر و ايل بايبوردلو با قشون عثماني درمحل معروف به قانلي گول در جنوب اهر اتفاق افتاد. در دوره قاجاريه و جنگهاي ايران و روس شهر اهر مركز فرماندهي عباس ميرزا نايب السلطنه بود. در سال 1228 هجري قمري، زمان وقوع جنگهاي اصلاندوز، سرجان ماكدونالد سفير انگلستان درايران به اتفاق ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني، در اهر به حضور فتحعلي شاه قاجار رسيد. در بيماري وباي وحشتناك تبريز به سال 1228 قمري كه عده بيشماري تلف شدند، محمد شاه مدتي در اهر اقامت داشت و به امور آذربايجان رسيدگي مي كرد.مظفر الدين شاه قاجار درسفري به ارسباران بعضي مناظر طبيعي اروپا را با نقاط دلانگيز اين منطقه مقايسه كرده است.در سال 1240 هجري قمري سپاه ژنرال مدداف روسي با استفاده از غفلت حكام ارسباران، از ارس عبور كرد و اهر را گرفت. ولي بعد از مدتي عقب نشيني كرد و به قفقاز برگشت. در دوره دوم جنگ ايران و روس ( 43- 1241 هـ .ق) كه ژنرال پاسكويچ روسي تبريز را در تصرف داشت، ژنرال گراف سوخان براي تصرف اهر و اردبيل به اين منطقه آمد و شهرها و روستاهاي مسير راه را تصرف و به آزار و اذيت مردم بيدفاع پرداخت. رضاخان در اوايل حكومت خود مسافرتي به ارسباران كرد و در گردنه مشك عنبر، دستور داد تا اسم قره داغ را مشكبار بنامند كه عملي نشد. آنچه در تاريخ معاصر آذربايجان معروف و مهم است قيام مردم تبريز به رهبري ستارخان ( سردار ملي ) در انقلاب مشروطيت است. او اهل ارسباران بود وبه نام ستار قره داغي معروف است. |
|
|
بستان آباد |
|
|
شهرستان بستان آباد در محل شهر باستاني و گمشده اوجان، بنا شده است. نام او جان از قرن ششم به بعد در اكثر سفرنامهها و كتابهاي تاريخي آمده است. ياقوت حموي مينويسد: « اوجان شهركي است در آذربايجان و با تبريز ده فرسخ فاصله دارد. در راه ري واقع شده بازار و بارو دارد و خرابي در آن راه يافته است.» حمدالله مستوفي در نزهه القلوب مينويسد: « آن را بيژن بن گيو بن گودرز ساخت. غازان خان تجديد عمارتش كرد. از سنگ و گچ بارو كشيد و شهر اسلام خواند و دارالملك ساخت. هوايش سرد و آبش از كوه سهند جاري است حاصلش غله و بقولات بود. ميوه اوجان از اقليم چهارم است. از توابع ناحيت مهران رود شمرده اند. مردمش سفيد چهره و شافعي مذهباند».خواجه رشيد الدين فضل الله همداني درتاريخ مبارك غازاني همه جا اوجان را شهر اسلام خوانده و درباره جشن بزرگ غازان خان در اوجان شرح جالبي آورده است. بعد از غازان نيز اين شهر همچنان آباد ماند و پايتخت ييلاقي بود و مراتع اطراف رودخانه اوجان اقامتگاه تابستاني اردو شمرده ميشد. در كتاب حبيب السير غياث الدين بن همام الدين الحسيني معروف به خواند مير آمده است: « در سالهاي بين 740 تا 806 هجري قمري ، حوادث مهمي در اوجان روي داد تا اين كه امير تيمور هنگام عزيمت به تبريز چند روز در قصر غازاني اوجان به استراحت پرداخت و علما و سادات و عرفاي تبريز در مجالس مباحثه در حضور وي شركت كردند.» در 823 هجري قمري قره يوسف تركمان، در اوجان از دنيا رفت. در 839 هجري قمري فرمانروايي آذربايجان از طرف شاهرخ به امير جهانشاه در اوجان واگذار شد.فرمانروايان تركمانان و صفويه مدتها در قصر غازاني در اوجان مجالس عيش و نوش داشتند، اما در روزگار فرمانروايي بعدي اذربايجان، حوادث و جنگهاي خونين متعددي اوجان را در معرض انهدام و ويراني قرار داد كه امروزه از آن آباداني و زيبايي فقط يك رودخانه ويك دهستان به نام اوجان در جغرافياي آذربايجان باقي مانده است. |
|
|
بناب |
|
|
بناب به معناي سرزميني است كه ريشه اش در آب و يا نزديك آب است. اين شهر قبل از حمله مغول بسيار آباد و پر رونق بود. درگورستانهاي منطقه قره قشون، درارتفاعات جنوبي آن، آثاري مربوط به قرون هشتم ونهم هجري به دست آمده است. آثار و بقاياي بناهاي تاريخي نشانگر آباداني آن در دوره صفويه است. با وجود اين كه بناب از شهرهاي مهم آذربايجان است از نقطه نظر اقتصادي، سياسي و تاريخي پيوسته تحت تأثير مراغه بوده است. |
|
|
تبريز |
|
|
تبريز يكي از قديميترين مناطق ايران است و مجموعه آثار تاريخي و نشانههاي باستانشناختي كه از محلهاي مختلف آن در نتيجه حفاريهاي مجاز و غيرمجاز به دست آمده است، دلالت بر ديرينگي و قدمت تاريخي اين شهر دارد. اين قدمت، مباحثات و مشاجرات متعددي بين مورخين و محقيقين برانگيخته است و هنوز هم اطلاعات جامع و مستندي در مورد قدمت، وجه تسميه و چگونگي پيدايش اين منطقه در دست نيست و كما كان نظرات متفاوتي در اين موارد مطرح است.قديمي تريم مطلب مربوط به شهر تبريز در كتيبه سارگن دوم پادشاه آشور ( 722 – 750 ق- م) آمده است كه آن را شهري بزرگ و آباد و داراي باروي تودرتو وصف كرده است. سارگن دراين كتيبه از شهري به نام اوشكايا كه شايد همان اسكوي امروز است و نيز از دژ و قلعه محكمي به نام تارويي ياد ميكند كه به احتمال زياد تبريز است. گذشته از اين، در يكي از كتيبههاي سناخريب پادشاه آشور ( 705- 681 ق.م) از شهري به نام تربيس نام برده شده است كه پادشاه مزبور در آنجا معبدي به نام نركان ساخته بود.بعضي از مورخين و محققين، تبريز را همان گابريسي ميدانند كه در پنجمين جدول آسيايي بطليموس اسكندراني ( در نيمه دوم قرن دوم ميلادي) ثبت شده است. و اعتقاد دارند كه بعدها حرف گ به ت تبديل شده است. بعضي ديگر تروياي معروف و تبريز را يكي ميپندارند. عدهاي حتي اين شهر را همان سوز يا شوش قديم و عدهاي ديگر آكراتا يا آماتاي ذكر شده در تورات فرض كردهاند. گروهي از جمله كينز انگليسي كه در اوايل قرن نوزدهم به تحقق پيرامون جغرافياي تاريخي آذربايجان پرداخت، تبريز را كازايا گنزكه يا گنجك باستان شمردهاند. تاريخ تبريز بعد از اسلام برخلاف تاريخ كهن آن كه با حدس و گمان همراه است، روشن و واضح است. اين شهر در سال 21 هجري قمري به وسيله اعراب فتح شد و به دنبال آن قبايلي از اعراب مانند ازدها كه از قبايل معروف اعراب يمن بودند و دراين شهر ماندند وحكومت رواديان را بنيان نهادند. اغلب منابع بعد اسلام نيز بناي اوليه تبريز را به زبيده خاتون همسر هارون الرشيد نسبت دادهاند، اما درمتون تاريخي قديم مطلبي كه دليل صحت اين ادعا باشد، ديده نشده است و اساساً هيچ جا ذكري از اين كه زبيده زن هارون الرشيد به آذربايجان آمده باشد به ميان نيامده است. از جمله كساني كه معتقدند شهر تبريز به امر زبيده خاتون دختر جعفر پسر منصور عباسي وهمسر هارونالرشيد به وجود آمده است، حمدالله مستوفي قزويني است. او در كتاب نزهه القلوب، تاريخ بناي تبريز را 175 هجري قمري آورده اضافه كرده است كه باروي تبريز 6000 گام بود و 10 دروازه داشت.آنچه كه از مطالعه منابع تاريخي و نتايج پژوهشگران مختلف از جمله نادر ميرزا، كسروي و جكسن آمريكايي به دست ميآيد اين است كه نسبت دادن بناي تبريز به زبيده خاتون نميتواند صحيح باشد. به طوري كه از از كتب تاريخ ارمني نيز بر ميآيد، از چند قرن پيش از اسلام شهر تبريز برپا بوده و عنوان شهر را داشته است. احتمالاً علت اينكه در فتوحات تازيان نامي از تبريز برده نشده است آن است كه در آن زمان چندان آباد و صاحب نام نبوده است.پروفسور مينورسكي مؤلف كتاب تاريخ تبريز بر اين عقيده است كه تبريز فعلي همان شهر تارماكيس است كه در كتبيه سارگن از آن نام برده شده است. سارگن دوم در كتببه خود از 21 شهر در اين منطقه نام برده است كه نشان دهنده رشد شهرسازي در نواحي اطراف درياچه اروميه در هزاره اول پيش از ميلاد است.تعيين تاريخ دقيق پيدايش شهرنشيني در دشتي كه تبريز در آن قرار گرفته، دشوار است. همين قدر ميتوان گفت كه شرايط اين دشتِ حاصلخيز به واسطه وجود دو رود آجي چاي و مهران رود، اقليم معتدل، موقعيت ارتباطي بسيار مناسب، وجود منابع زيرزميني غني و موقعيت مناسب استراتژيكي آن، زمينه مساعدي براي تكوين وتوسعه زندگي شهري فراهم آورده است.در جريان كاوشهايي كه توسط هيئت باستانشناسي انگليسي به رهبري چارلز بورني در قار تپه ( يانيق تپه ) واقع در 30 كيلومتري جنوب غربي تبريز صورت گرفت به خانههاي دايرهاي شكلي برخوردند كه از آجر خام و چينه ساخته شده اند و به اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم قبل از ميلاد ( اواخر دوره عصر سنگ – مس و اوايل دوران مفرغ) تعلق دارند. در اين خانهها سنگ آسيابها، استخوان حيوانات، نقشهاي هندسي شكل، ظروف سفالي مزين به تصاوير پرندگان و حيوانات، انبارهاي آذوقه و كارگاه نيز كشف شد. از اين كشفيات چنين استنباط ميشود كه در آن هنگام در حوالي تبريز فعلي گروهي از مردم به امر پيشهوري اشتغال داشتند كه تقسيم كار، زمينه مساعدي براي ايجاد زندگي شهري وشهرها پديد آورد. به هر صورت، قديميترين سند دال بر وجود تبريز ( تارويي- تارماكيس) كتيبه سارگن دوم متعلق به اواخر سده هشتم قبل از ميلاد است. به احتمال قوي شهر در جريان حمله نيروهاي ويرانگر آشور منهدم شد. تا قرنهاي سوم و چهارم بعد از ميلاد نام و نشاني از آن دربين نيست، تا آن كه مورخان ارمني ازشهري به نام تاورژ سخن گفتند و قرايني دال به وجود شهري در محل تبريز كنوني دردوران ساساني به دست آمد. ميتوان حدس زد كه به جاي ويادر جوار شهر ويران شده تارماكيس و مجموعه دهكدههايي كه در آن حدود پراكنده بودهاند و در كتبيه سارگن از آنها سخن رفته است، شهر ديگري بنيان نهاده شد و روي به توسعه گذاشت. ولي اين توسعه از لحاظ تاريخي ديري نپاييد و به هر علتي شهر دوباره راه زوال پيمود. چنان كه در اواخر دوره ساساني و در جريان يورش و فتوحات تازيان و تا نيمه اول قرن دوم هجري نامي از آن ذكر نشده است. و تبريز نخستين بار به عنوان قلعه آمده است كه بعدها به شهري بزرگ تبديل ميشود. شهري كه در طي چهارده سده به يكي از شهرهاي معروف آذربايجان و ايران اشتهار يافته است. اين شهر پايتخت چندين سلسله قدرتمند بود. گاهي در نتيجه پيشامدهاي ناگوار طبيعي ويا تاريخي گرفتار فترت ميشد، رونق و جمعيت خود را از دست ميداد. تا آن جا كه از آن جز ويرانهاي به جا نمي ماند و باز زماني ققنوس وار، ازميان خاكسترش سربر ميآورد و رونق و توسعه ميگرفت.در دوره حكومت رواديان تبريز پايتخت آذربايجان شد و به علت موقعيت ممتاز جغرافيايي و نظامي خود بيشتر از ساير شهرها مورد توجه قرار گرفت.در سال 340 هجري قمري از اتحاد سه گانه تبريز، اشنو ( اسنه، اسنق ) و دهخوارقان مملكت بني روديني به وجود آمد كه حكام آن قدرت و استقلال كامل داشتند وخلفاي بغداد از دخالت و نفوذ كمي در آن برخوردار بودند.از قرن نوزدهم ميلادي يا قرن سوم هجري به بعد نام تبريز در رديف شهرهاي بزرگ آذربايجان آمده است كه در آن جا همزمان با پيشرفت صنعت وتجارت، علم وتمدن نيز شكوفا شده است.در سال 420 هجري امير وهسودان فرمانرواي تبريز شد و از سال 446 هجري، تبريز و آذربايجان تحت سلطه حكومت سلجوقيان قرار گرفت. اهالي تبريز در سال 616 هجري موفق شدند با دادن هداياي قيمتي و پول فراوان، از هجوم مغولان به شهر و ويراني آن جلوگيري كنند. پس از حمله مغول به ايران براي اولين بار شهر تبريز به دستور آباقاخان ( 680 -663 هجري قمري) پايتخت رسمي ايلخانان شد. در سال 685 هجري در دوران حاكميت آباقاخان در تبريز، زندگي مدني واقتصادي دوباره شكوفا شد.سلطان محمود غازان خان معروفترين شاه مغول در 694 هجري تبريز را مقر حكوت قرار داد و آن را به منتهاي درجه عظمت و بزرگي و آباداني رسانيد. تبريز نه تنها در آذربايجان و ايران، بلكه در شرق نزديك و ميانه نيز مركز بازرگاني و صنعت و جايگاه علم و تمدن شد. در اين عصر، غازان خان در روستايي به نام شام در كنار آجي چاي آبادانيهاي بزرگي انجام داد و مقبره با شكوه شام غازان يا شنب غازان را بنا كرد. تجارت و داد و ستد به علت برقراري امنيت و رفاه و ازدياد جمعيت رونق يافت و بازارهاي زيادي ساخته شد.خواجه رشيد الدين فضل الله همداني در بخش شمالي تبريز در بيلانكوه مركز علمي ربع رشيدي را بنا نهاد تاج الدين عليشاه جيلاني نيز مسجد عليشاه ( ارك تبريز) را در مركز شهر بنا نهاد. تبريز دراين زمان رسماً پايتخت ايلخانان مغول بود و تمام مملكت از جيحون تا مصر زير اطاعت فرمانروايان تبريز قرار داشت.پس از ايلخانان مغول، تبريز در عصر جلايريان و تركمانان آق يو نلو و قره قريونلو پايتخت ايران شد و در اين زمان ( 870 هجري) بود كه به دستور جهانشاه بن قره يوسف بن تركمان مسجد كبود ( گؤي مسجد) بنا گرديد.يورشهاي امير تيمور و فرزندان او به تبريز، كوچ دادن اجباري صنعتگران و هنرمندان به تركمنستان و بالاخره زلزلههاي بيامان پي در پي شكوه و عظمت تبريز را به طور موقت از بين برد و اكثر آثار تارخي كم نظير آن را بين رفت.در سال 906 هجري شاه اسماعيل صفوي ( متخلص به ختايي) تبريز را پايتخت ايران كرد. در دوران صفوي شهر تبريز بارها ميدان جنگ ايران و عثماني شد.در آغاز حكومت قاجار به خصوص زمان فتحعلي شاه، تبريز پايتخت دوم يا وليعهدنشين ايران شد و محل استقرار عباس ميرزا نايب السطنه گرديد. تمام وليعهدهاي خاندان قاجار در مقام حكومت آذربايجان دوران وليعهدي خود را دراين شهر سپري كردند.تبريز به علت نزديكي به روسيه تزاري و عثماني و ارتباط با كشورهاي اروپايي مورد توجه قرار گرفت وامور تجاري رونق يافت و شهر به سرعت روي به آباداني و رشد و پيشرفت نهاد. مردم با افكار آزاديخواهي و مظاهر تمدن و علوم و فنون جديد آشنا شدند و دريافتند كه بايد با استبداد و بيدادگري مبارزه كنند و عدالت و برابري را در جامعه حكمفرما سازند. بنابراين، در سال 1906 ميلادي ( 1285 شمسي، 1324 هـ . ق) مردم تبريز در انقلاب مشروطيت نقش بزرگي را برعهده گرفتند.در دوره استبداد صغير محمد علي شاه، مردم تبريز به رهبري دو قهرمان ملي- ستارخان و باقرخان، پس از ماهها مبارزه و ستيز، ابتدا تبريز و آذربايجان وسپس ايران را از چنگ استبداد رهايي بخشيدند.در سال 1299 شمسي ( 1340 هجري قمري ) قيام روحاني مبارز شيخ محمد خياباني در تبريز بر عليه استعمار انگليس و عهدنامه وثوق الدوله شروع شد و به پيروزي ملت و عقب نشيني استعمار انگليس انجاميد.در سال 1324 شمسي مردم تبريز و آذربايجان شاهد اعلام حكومت داخلي به رهبري فرقه دمكرات آذربايجان بودند كه اين حكومت در آذر ماه 1325 با حمله قشون دولت مركزي سرنگون شد.در سال 1329 شمسي مردم تبريز و آذربايجان در ملي كردن نفت و خلع يد از استعمار پير انگلستان در صف اول مبارزه بودند. در 29 بهمن سال 1356 و 22 بهمن سال 1357 مردم مبارز و انقلابي تبريز در پيروزي انقلاب اسلامي ايران نقش اساسي و تاريخ سازي را به عهده داشتند. |
|
|
سراب |
|
|
منطقه سراب از جمله مناطقي است كه از ديرباز مسكوني بوده است. وجود كتبيه اورارتويي، تپه هاي باستاني و معابد سنگي در حومه اين شهر نشانگر قدمت تاريخي منطقه است. سراب در دوره امپراطوري اورارتويي از جمله مناطقي با تمدن شهري بود. حتي بعضي از محققين و باستانشناسان براين باورند كه قبور پراكنده در اطراف و اكناف شهر سراب، قدمتي بيش از سنگ نبشتههاي اورارتويي دارند.آثار به جاي مانده از فتوحات حكمرانان اورارتويي قدمت تاريخي اين منطقه را به سالهاي 685-730 ق.م ميرساند. سنگ نبشته رازليق كه يك باستانشناس آلماني در سال 1971 آن را خواند به خط ميخي و متعلق به آرگيشتي دوم پسر روساي اول است. سنگ نبشته نشتبان هم بيان كننده فتوحات اورارتو در قرن هشتم قبل از ميلاد است. مراكز تمدن عهد باستان، معمولاً پس از ويراني و انهدام در اثر حملات دشمنان، دوباره بازسازي نميشد، اما شهر سراب بعد از شكست اورارتوها، در دوران حكمراني پارتها نيز از رونق كافي برخوردار شد و مورد توجه حكمرانان پارتي بود. وجود تپههاي باستاني، تلها و سفالينههاي كشف شده در منطقه، شاهد اين مدعا است.در منطقه سراب آثار متعددي از جمله معابد سنگي ، قلاع و يك چهار طاقي متعلق به دوران تمدن ساساني بر جاي مانده كه مبين اهميت آن،در دوره ساساني است.در دوران بعد از حاكميت اسلام در ايران و آذربايجان، شهر سراب همچنان ارزش و اعتبار شهري خود را حفظ كرد و به لحاظ موقعيت ويژه مواصلاتي و حاصلخيزي خاك هميشه مورد توجه حكمرانان بود. چنانچه مورخين نوشتهاند، بابك خرمدين در شهر سراب با شبليبن مثني ازدي ملاقات كرد و جنگ امير و هسودان با غزان در كنار اين شهر در قرن پنج هجري رخ داد.شهر سراب در دوران حكومت مغولان از مراكز عمدة حكومتي در آذربايجان بود. نوشتهاند كه سلطان احمد تكودار كه اسلام آورده بود، از دست ارغونخان و سرداران مغول به اردوي مادر كه در سراب مستقر بود، پناه برد و در آنجا دستگير شد و به دستور ارغون به سال 683 كشته شد. بعد از شكست سلطان احمد تكودار ارغونخان مغول، شوراي مغولان را در گردنه سائين به سال 683 تشكيل داد. در زمان حكومت چوپانيان نيز سراب مورد توجه بود و حكومت آن با«جاني بيگخان» از اولاد «جوجيخان» بود كه در سال 758 در اين شهر كشته شد. در اوايل حكمراني صوفيه كه شهرهاي تبريز و اردبيل از شهرهاي مهم به شمار ميرفتند، سراب به دليل نزديكي به اين دو شهر و موقعيت سوقالجيشي، از اهميت ويژهاي برخوردار بود. شاه اسماعيل صفوي بعد از شكست در جنگ چالدران به سراب روي آورد و در سال 930 در اين شهر درگذشت.جنگ شاه اسماعيل و خليل پاشا در سراب روي داد و باعث ويراني و خسارات جبرانناپذيري شد؛ ولي شاه عباس قواي عثماني را در اين شهر شكست داد.به سال 1205 آغا محمدخان قاجار با صادق خان شقاقي در اين منطقه جنگيد و بعد از گريختن صادقخان از شهر، آغا محمدخان سراب را غارت كرد و به آتش كشيد. صادق خان شقاقي در جنگ با فتحعلي شاه نيز شكست خورد و به سراب عقب نشيني كرد و بعد از اينكه جواهرات آغا محمدخان را به فتحعلي شاه پس داد، از طرف شاه قاجار بخشوده شد و به حكومت سراب منصوب گرديد.موقعيت جغرافيايي و اقتصادي اين شهر باعث شد تا بعد از هر غارت و ويراني دوباره جاني تازه بگيرد و در بطن حوادث آبديده شود. |
|
|
شبستر |
|
|
شبستر از شهرهاي قديمي آذربايجان است، نام اين شهر در كتابهاي تاريخي قديم آمده است. حمدالله مستوفي در نزههالقلوب (740هـ.ق) فراواني نعمت اين بخش را ستوده و چنين مينويسد: «چهارم. ناحيت ارونق بر غرب شهر (تبريز) است. آغازش سه فرسنگي شهر است تا پانزده فرسنگي و عرضش پنج فرسنگ باشد. حاصلي نيكو از انگور، غله و ميوه دارد و مدار تبريز بر ارتفاعات آن جا باشد وسيپاره ديه است و اكثرش معظم كه هر يك قصبهاي است چون سيس، شبستر و ايقان، كوزه كنان و ...»بيشترين آوازه شهر شبستر به وجود بزرگاني مانند؛ شيخ محمد شبستري عارف نامدار و صاحب مثنوي گلشنراز، ميرزا علي اكبر معجز شبستري شاعر طنزسراي برجسته آذربايجان، شهيد راه حق شيخ محمد خياباني مربوط است. |
|
|
كليبر |
|
|
در روزگاران قديم اهر و كليبر از قصبات پيشكين (مشكين شهر) بودند. در بحث تومان پيشكين، حمدالله مستوفي درباره كليبر چنين مينويسد: «تومان پيشكين، در اين تومان هفت شهر است. پيشكين، خياو، انار، ارجاق، اهر، تكلفه،كلنبر (كليبر)».از نظر تاريخي، كليبر به خاطر وجود قلعه بابك كه روزگاري مركز قدرت بابك خرمدين بوده، داراي اهميت فوقالعادهاي است. |
|
|
مراغه |
|
|
مراغه از شهرهاي تاريخي و قديمي آذربايجان و ايران است. بطلميوس يوناني، درياچه اروميه را به مناسبت واقع شدن آن در كرانه غربي ناحيه مراغه، مارگيانه خوانده است. مارك آنتوان سال 36 قبل از ميلاد، هنگام ذكر حوادثي كه زمان پارتها در اين منطقه رخ داد، از اين مكان به نام فرائهتا ياد كرد.هنگام خلافت هارونالرشيد، درآمد شهر مراغه به دختران خليفه اختصاص داشت. در دوره جنگهاي اعراب با بابك خرمدين درارسباران، اين شهر پناهگاه قشون اعراب بود، حتي افشين، مراغه را مركز زمستاني قشون خود قرار داد.در 280 هجري فرمانروايي مراغه به محمد بن افشين بن ديو داد رسيد. بعد از وي برادرش يوسف به جاي او نشست و درسال 296 هجري به نام خود در مراغه سكه زد. در دوران فرمانروايي قره يوسف، مراغه بسيار آباد و معمور شد، يك درالاماره،يك خزانه و چند ساختمان ديواني در آن بنا كرد. كم كم قدرت او بالا گرفت و مورد تأييد خليفه واقع شد. پس از آن مركز حكومت خود را به اردبيل منتقل ساخت.در سال 317 هجري آخرين فرمانرواي بني ساج، يعني ابوالمسافر الفتح در مراغه به قتل رسيد. در 332 هجري، مسافريان ديلمي به مراغه دست يافتند. از اين دوران سكهاي به نام محمد بن عبدالرزاق، سردار ركن الدوله ديلمي و سكههايي به نام ابراهيم و جستان دو پسر مرزبان ديلمي دردست است كه در شهر مراغه ضرب شدهاند.در سال 420 هجري قشون غز وارد مراغه شد. در سال 566 هجري مراغه جزو قلمرو سلجوقيان درآمد. در سال 622 هجري جلال الدين خوارزمشاه بدون برخورد با مقاومت مهمي، به مراغه آمد. در سال 628 هجري اين شهر به تصرف سپاهيان مغول درآمد. در 656 هجري مراغه مركز فرمانروايي هلاكوخان مغول شد؛ خواجه نصيرالدين طوسي با همكاري چند دانشمند ستاره شناس، مأمور تأسيس رصد خانه معروف مراغه گرديد. هلاكو خود، آئين بودايي داشت ولي زن و مادرش مسيحي بودند، لذا در اين دوره شهر مراغه و حوالي آن مركز مسيحيت شد. روميان، ارامنه و نسطوريان، به خصوص دانشمندان و صعنتكاران و هنرمندان مسيحي در مراغه گرد آمدند. در زمان غازان خان، كه به اسلام روي آورده بود، كليساها به مساجد مبدل شد و دست مبلغين مسيحي از شهرهاي بزرگ آذربايجان كوتاه شد.در سال 712 هجري، شمس الدين قره سنقرامير الامراي حلب ونايب السلطنه مصر به ايران فرار كرد و سلطان محمد خدابنده اولجايتو او را پناه داد و به فرمانروايي مراغه منصوب كرد.در 759 هجري مراغه به دست تيموريان ويران شد. هنگام غلبه شاه اسماعيل، در مراغه نيز مانند ساير شهرها كشتاري رخ داد. در زمان شاه طهماسب صفوي بناي مدارس، مساجد و ساختمانهاي عام المنفعه آغاز شد و شهر مراغه، حتي آباديهاي حوالي آن، مثل بناب از رفاه و آباداني قابل توجهي برخوردار گرديد. در جنگهاي پي درپي ايران و عثماني، عبدالعزيز پاشا، اندك مدتي بر مراغه فرمان راند،تا اينكه در سال 1142 هجري شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد. اززمان عباس ميرزا نايب السلطنه، تقريباً حكومت حوالي مراغه به احمد خان مقدم مراغي و خانواده وي اختصاص يافت. گرچه شيخ عبيدالله كُرد در سال 1297 هجري خود رابه حوالي مراغه رسانيد، ولي هجوم وي و همراهانش دفع شد و سكون و آرامش به مراغه بازگشت. صمد خان شجاع الدوله مراغهاي، مدافع سرسخت و معروف استبداد، بازماندهاي از خاندان مقدم بود وي مردي بود سفاك و بيرحم كه صفحات تاريخ معاصر ايران به خصوص در دوره مشروطيت حاكي از مظالم آن شخص است. |
|
|
مرند |
|
|
تاريخ شهر مرند به چند قرن قبل از ميلاد مسيح ميرسد. در دايره المعارف بزرگ اسلامي آمده است كه مرند مركز سكونت اقوامي مهم در دوره كلده و آشوربود. بطلميوس جغرافيدان يوناني كه حدود دو قرن قبل از ميلاد ميزيست، از اين شهر به نام ماندگارنا نام مي برند. به روايت تاريخ نويسان، كلمه مرند در زبان ارمني به معناي دفن يا دفينه است و گويند مرند مدفن حضرت نوح پيغمبر بوده است. به عقيده ويليامز جكسون، مرند پايتخت شهرستان واسپورگان در دوره ساسانيان بود و بقاياي آتشكدهاي درتپه خاكستري مرند دليل آن است.در سفرنامه ويليامز جكسون ( امريكايي ) درباره وجه تسميه مرند آمده است كه بناي اين شهر به امر دختر ترسايي به نام ماريا گذاشته شد. وي كليساي بزرگي دراين محل بنا كرد كه اكنون مسجد جامع شهر است؛ به همين دليل نام اين شهر ماريانا خوانده شد كه بعدها به مريند، مروند، مارايانه و سپس به مرند تغيير يافت. در روايت ديگري وجه تسميه شهر مرند را تغيير يافته كلمه « مادوند » و « مارند » يعني محل زندگي مادها ذكر كردهاند. آثار كليساي قديمي اين شهر هنوز پابرجاست و صليبهايي بزرگ و كوچك به شكلي زيبا دور تا دور قسمت فوقاني آن را پوشاندهاند. به روايتي ديگر مرند يا مارند يا مادوند زماني پايتخت حكومت مادها بود. شواهد تاريخي نشان ميدهد كه مرند در روزگار قيام بابك خرمدين جزو قلمروي او بود و محمد روادي حكمران مرند از بابك اطاعت ميكرد. پس از دوره رواديان، ديگر نامي از مرند برده نميشود، ولي وقايع عمومي منطقه نشان ميدهد كه اين ناحيه تا حدود نخجوان، ايروان، تفليس، شيروان، شماخي، خوي و وان محل نبرد حكومتهاي آذربايجان، گرجستان و ارمنستان از يك سو و فرستادگان خلفا از سوي ديگر بود.با برقراري نظام ايلخاني پس از حملات مغول، سلاطين ايلخاني بر مراغه، تبريز و سلطانيه حكومت راندند. در دوره تيموريان و پس از آن مرند مانند ساير شهرها دچار غارت و جنگ و ويراني شد. در دوران صفويه به خصوص در زمان شاه اسماعيل اول كه ايرانيان در جنگ چالدران شكست خوردند، تمامي آذربايجان به تصرف عثمانيها درآمد و مرند هم مانند ساير شهرها ازاين قاعده مستثني نبود. حتي به دليل موقعيت سوقالجيشي، بيشتر از ساير نقاط مورد تاخت و تاز قرار گرفت.در زمان شاه عباس، حكومت مرند به اميري به نام سلطان جمشيد خان دنبلي داده شد و اين شهر مركزيت حكومتي پيدا كرد. در سال 1016 هجري شاه عباس براي نبرد با عثمانيان مرند را پايگاه خود قرار داد.در دوره قاجاريه به دليل رونق فعاليتهاي صنعتي، بازرگاني و معدني ماوراء ارس و داد و ستد بين تبريز و خوي با باكو و تفليس و مهاجرت و مسافرت مردم آذربايجان به روسيه همچنين لزوم مبادلات پستي و راه كارواني، بر شهرت و آباداني مرند افزوده شد. در دوره انقلاب مشروطيت شجاع نظام مرندي در مرند، زنوز، علمدار و گرگر به مخالفت با مشروطيت و طرفداري از استبداد برخاست. دراين زمان راه مرند راه بازرگاني ايران به اروپا و روسيه بود و براي تبريز از لحاظ تأمين آذوقه و مايحتاج زندگي اهميت اساسي داشت. اين راه بارها توسط افراد شجاع نطام مرندي مسدود شد؛ اما سرانجام اين مرد با يك بمب پستي كه توسط مشروطهخواه معروف « حيدر عمو اوغلي» از تبريز فرستاده شد، به هلاكت رسيد. آزاديخواهان و مجاهدان مرند همواره يار و ياور ستارخان در انقلاب مشروطه بودند. |
|
|
ميانه |
|
|
ميانه يكي از شهرهاي تاريخي وكهن آذربايجان و ايران است. بنا به نوشته دياكونوف در تاريخ ماد، سال 720 قبل از ميلاد در آذربايجان و كردستان امروزي، سرزمين ماننا قرار داشت و مركز آن در نزديكي درياچه اروميه بود. در مرزهاي اين سرزمين نواحي نيمه مستقلي وجود داشتند كه تابع ماننا بودند. زيكرتو، ( در ناحيه ميانه و اردبيل كنوني)، آندريا( در بخش سفلاي دره قزل اوزن) و سرزمين ديوك يا ديااكو، ( به احتمال قوي، در بخش علياي دره قزل اوزن)ميانه پايگاه نيروهاي سلاطين و محل كسب فرامين آنها بود. اوچ تپه كه امروز يكي از دهستانهاي اين شهر است در زمان نادر شاه افشار قرارگاه لشكريان او بود. نادر در لشكركشيهاي خود بر عليه عثماني بيشتر در اين محل اقامت مي كرد. در زمان احمد شاه قاجار و رضا شاه، ميانه يكي از مراكز حكومتي خاندان فيروز ميرزا فرمانفرماييان بود. |
|
|
هريس |
|
|
هريس يكي از قديميترين مناطق آذربايجان شرقي است. در وقف نامه رَبع رشيدي نام بسياري از آباديهاي آذربايجان آمده است و نشان ميدهد كه پارهاي از آنها ( نظير هريس) در قرنهاي هفتم و هشتم هجري قصبههايي آباد و بزرگ بودهاند. چند بناي تاريخي مهم از دوران فرمانروايي ايلخانان و جانشينان آنان دراين بخش به جا مانده است كه عبارتاند از بقعه شيخ اسحاق ( در روستاي خانقاه خانمرورد)، گورستان مينق، گورستان هيق، گورستان گوور، مسجد سنگي جمال آباد و مسجد اسنق ( مربوط به قرن هشتم هجري). هريس يكي از قديميترين مراكز صنعت فرش در آذربايجان و ايران است و فرشهاي « مرزبلند آن شهرت جهاني دارند». |
|
|
مكانهاي تاريخي و ديدنيهاي استان |
|
|
شهرستان تبريز درياچه قوري گؤل – مسير جاده تهران، تبريز چشمه تاپ تاپان- 5 كيلومتري آذرشهر چشمه آب معدني كندوان- 22 كيلومتري جنوب اسكو جزيره اسلامي( شاهي) – درياچه اروميه ارتفاعات سهند- 50 كيلومتري جنوب تبريز ارتفاعات سلطان سنجر- 15 كيلومتري شرق زنوز ارتفاعات سلطان داغي- نزديكي شهر اسكو ارتفاعات موروداغ- 36 كيلومتري غرب تبريز غار اسكندر- 30 كيلومتري تبريز، روستاي سعيد آباد دره ليقوان- جنوب شرقي تبريز دره سعيد آباد- جاده ترانزيتي تهران، تبريز تالاب قوري گؤل- 40 كيلومتري غرب تبريز كاخ شهرداري- ميدان ساعت تبريز عمارت ائل گؤلي- 7 كيلومتري جنوب شرقي تبريز عمارت ربع رشيدي- خيابان عباسي تبريز قلعه آق گنبد- جزيزه اسلامي خانه مشروطيت- شهر تبريز غار قدمگاه- روستاي باداميار آذرشهر گورستان شاد باخ مشايخ- 6 كيلومتري جنوب شرقي تبريز گورستان كججان- سردرود اسكو گورستان قدمگاه- روستاي باداميار آذرشهر گورستان پير حيران- باغات آذرشهر گورستان آخماقيه- 13 كيلومتري شمال شرقي اسكو گورستان اسفنجان- توابع اسكو گورستان خسروشاه- 6 كيلومتري اسكو شهرستان اهر تالاب يوسفلو- 33 كيلومتري شرق اهر تالاب ديب سيز- 25 كيلومتري شرق اهر تالاب خرمالو- 42 كيلومتري جنوب غربي اهر ارتفاعات كمتال- ارسباران ارتفاعات قوشاداغ- ارسباران قلعه جوشين- 26 كيلومتري غرب ورزقان حمام كردشت- كناره رود ارس روستاي كردشت سنگ نبشته سقندل- شرق ورزقان بازار قديمي- شهر اهر رباط شاه عباس گؤيجه بئل- 24 كيلومتري اهر مسجد جامع – اهر مقبره شيخ شهاب الدين اهري –اهر شهرستان بستان آباد غار آغ بولاق- جنوب روستاي قره چمن آب گرم – داخل شهر شهرستان بناب بندر رحمانلو- عجب شير بنادر دانالو، زينت لو- 25 كيلومتري عجب شير تالاب قبادلو- 22 كيلومتري شمال غربي عجب شير جزيره قويون داغي ( كبودان) – درياچه اروميه، 12 كيلومتري رحمانلو جزيره اشك – درياچه اروميه جزيره آرزو – درياچه اروميه جزيره اسپير- درياچه اروميه جزيره ضحاك- 28 كيلومتري شرق عجب شير مسجد مهر آباد- ميدان مهرآباد بناب شهرستان سراب چشمه الله حق- روستاي الله حق سراب چشمه آبرس- 11 كيلومتري شمال سراب چشمه سراب- جنوب غربي سراب آيي قالاسي- روستاي شيران سراب تپه باستاني قلعه جوق- شمال سراب تپه باستاني امام چاي- روستاي امام چاي سراب سنگ نبشته نشتبان – شمال شرقي سراب مجموعه بازار – شهر تبريز سنگ افراشتهاي قيرخ قيزلار- شمال شرقي سراب مسجد اسنق- روستاي اسنق محال آلان برآغوش سراب مسجد جمال آباد – روستاي جمال آباد محال آلان بر آغوش مسجد جامع- سراب بقعه شيخ اسحاق- روستاي خانقاه سراب امام زاده بزرگ – جنوب غربي سراب شهرستان شبستر بندر شرفخانه- 30 كيلومتري جنوب شبستر بندر آق گنبد- جزيره اسلامي ارتفاعات ميشو- شمال درياچه اروميه روستاي تاريخي سيس- 14 كيلومتري شبستر مسجد جامع – تسوج شبستر مقبره شيخ محمود شبستري – شبستر شهرستان كليبر دره پيغام – شمال و جنوب كلبير منطقه حفاظت شده ارسباران- كليبر قلعه جمهور( بابك) – كليبر قلعه پشتو- هوراند كليبر قلعه پيغام- جاده اهر – كليبر قلعه نودوز- 25 كيلومتري جنوب شرقي اهر قلعه آوارسين- 22 كيلومتري جنوب خدا آفرين قلعه قهقهه- هوراند كليبر پلهاي خدا آفرين- خدا آفرين منطقه تاريخي قوبول دره سي- هوراند كليبر تپه باستاني اژدها داشي- هوراند كليبر شهرستان مراغه تالاب آلما گلي- جنوب شرقي ارتفاعات سهند چشمه ورجوي- 5/8 كيلومتري جنوب مراغه چشمه گشايش – 14 كيلومتري جنوب شرقي مراغه غار مامپوئيل ( كبوتر) – 25 كيلومتري جنوب شرقي مراغه دره گشايش – 20 كيلومتري جنوب شرقي مراغه تالاب قره قشلاق- جنوب شرقي درياچه اروميه قلعه قيز لار قالاسي- جنوب غربي اروميه مسجد ملارستم- ميدان ملا رستم شهر مراغه مسجد معزالدين – ميدان خشكبار شهر مراغه مسجد شيخ بابا- شهر مراغه مسجد جامع- مراغه مقبره اوحدي مراغهاي- مراغه امامزاده معصوم – 6 كيلومتري جنوب شرقي مراغه مسجد عطاء الله – خيابان امام خميني مراغه گنبد سرخ – مراغه گنبد مدور- مراغه گنبد غفاريه- مراغه گؤي برج- مراغه شهرستان مرند چشمه معدني صوفيان- 5/4 كيلومتري صوفيان آبشار آسياب خرابه – 27 كيلومتري علمدار ارتفاعات كيامكي- هادي شهر غار دوگيجان- شرق مرند حيات وحش كيامكي- قلعه كيامكي داغ قلعه سن سارود- 26 كيلومتري شمال مرند كليساس سن استپانوس- 16 كيلومتري غرب جلفا شهرستان ميانه تالاب ماهي آباد- 20 كيلومتري شمال ميانه ارتفاعات بزغوش- شمال غربي ميانه قيزلار قلعه سي-2 كيلومتري شمال پل ميانه پل دختر – 20 كيلومتري جنوب شرقي ميانه پل راه آهن- روي رودخانه شهر چاي ميانه كاروانسراي جمال آباد- 35 كيلومتري ميانه مسجد ترك – روستاي ترك ميانه امام زاده اسماعيل- جنب مسجد جامع ميانه شهرستان هريس گورستان هيق- خانمرود هريس بقعه شيخ اسحاق – روستاي خانقاه خانمرود شهرستان هشترود تالاب يانيق گلي- 31 كيلومتري جنوب غربي هشترود تالاب بزوجق گلي – 50 كيلومتري غرب هشترود تالاب قوشا گلي- 31 كيلومتري جنوب غربي هشترود تالاب زولبين گلي- 42 كيلومتري غرب هشترود قلعه ضحاك- راه آهن تهران، تبريز |
|
| | |